سفارش تبلیغ
صبا ویژن

طرحی برای بحث و مباحثه (2) :

... ، وَمَا ینْطِقُ عَنِ الْهَوَى ، ... .

طرح بحث و مباحثه از من :

سلام علیکم

خب ، گفتم که دو تا قرائت از منو داریم که عبارتند از :

من می بینه .

و می اندیشه .

مثل همینو بعنوان مثال در ابواب منطق قدیمم داریم (1) ، تعبیرش فرق میکنه ولی حکایت از همین دو قرائت از من داره داره .  

اختصاص به منطق قدیمم نداره (2) ، منطق جدیدم علیرغم اینکه خودشو با باب دوم منطق قدیم مقایسه می کنه (3) و خودشو :"من فکر می کنم" مطرح می کنه ، ولی چنین نیست که سر و کارش بقول خودش با هیچی نباشه  و مثلا :

نیستم ، نیست من ! نه اینکه نیست منی ! بلکه نیستِ من !

باشه و بحث و مباحثه ای راه انداخته باشه از نیست و نیستی که من باشه !

خب ، این دو قرائت از من ، یا طرح من ، ریشه در قرائتی باستانی داره ، و :"تعبیر معروف " ی که عبارته از :

حیوان ناطق

البته قرائت یا طرح هایی دیگه هم بشر در باره ی من داده ، مثلا :

آن یار کزو گشت سر دار بلند

جرمش آن بود که اسرار (4) هویدا می کرد

یا مثلا :

پیر منم ، جوان منم ، تیر منم ، کمان منم

این نه منم ، نه من منم

من شمس شکر ریزم

من خطه ی تبریزم

فاش بگویم این سخن

شمس من و خوای من

و نظایر این مطرح شده و به بحث و مباحثه هم گذاشته شده ، ولی ، بقول مرحوم علامه محمدتقی جعفری ، که هرچند قبلا به نقل از ایشون گفته ام ، بمناسبت الانم بگم که آیا :

من پیامبرم ، یا پیامبرم .

من امامم ، یا امامم .

هم مثلا بقول آن مرحوم در تاریخ و اونم برا بحث و مباحثه ی علمی اومده ! در :"تاریخ علم " !؟

اونقد که مثلا :

فیلسوفم ، یادآورم و فکر می کنم !؟ البته یونان باستانی پیش از میلاد؟ نه فرانسوی شانزدهم میلادی !

حالا چیرو دوست داره من ؟ بیادمیاره ؟ و بهش فکر می کنه !؟ دیگه پیش از میلاد و عصر حاضرشم نداره ! البته تا وقتی که من فکر می کنم رسید به اینکه چیزی برا فکر کردن به اون نداره ، و همونطور که در نوشته ی قبلی گفتم ، برا اینکه آب ! در هاون کوبیدنم نباشه ! بحث و مباحثه شد اندیشیدن به نداره ! پس یه چیز داره و اونم :

من ندار ، یا : ندار !؟ کی ؟ خب من دیگه !

پس کی !؟ من !؟ پدر !؟

خب مادرم که :" چرا مسیحی نیستم " ! که در نوشته ی قبلی گفتم ، خب من چی !؟ آخرش ؟ هیچی !؟ ولی همه چیم توش !

مثلا : 0900 و یک ، دو ... تا 0909 ووو من !

خب ، بازم یادی کنم از مقام مادر ، مادر مقام :

پیامبرم

و امام

و تسلیت .

راستی سریال فرار از زندان به کجا رسید ؟ دیشب ، مایکل به فروشنده ی سیلا گفت : بیا بگیر ! آخه سیلا یه چیزی کم داشت ! نه یکی از شش کارتو ، یه چیزی توش کم بود ! و خریدارم نخرید .

خب برا اینکه سیلا سیلا نبود دیگه ! بدون اون ! ولو اینکه مثل من بعنوان مثال :"حیوان ناطق" م باشه ، حتی :"قرآن ناطق" م ! مثلا بقول آقایی که سخنرانی ایشونو غروبی تلویویزیون پخش کرد ، و روز قبلم سخنرانیشونو در "نازی آباد تهرون" پخش کرد ، که گفت :"بعضیا می خوان درس دینداری به (من) بدن " !

حالا کدوم من !؟ پیامبر ؟ یا امام ؟ و یا مادر ایندو !؟

یا همین دو منی که مطرح شده :

می بینه ؟ یا می اندیشه ؟ و یا مادر ایندو !؟

یا اینکه :" مسیحیم نیست " من ! خب چیست ؟ من ! نیست !؟ نه ! نیست من !

زیرنویس :

1 – باب تصورات ، مثل دیدنیها ، و باب تصدیقات ، مثل بیادآوردن تصورات و اندیشیدن به اونا و تایید شدنشون ! توسط کی !؟ خب من دیگه ! کدوم من ! من :"ثانی" دیگه !

2 – همونطور که بقول استاد شهید مرتضی مطهری اختصاص به علمی یا دانشی از علوم یا دانشها بقول ایشون نداره !

3 – کتاب :" منطق ریاضی" آقای بروجردیان ، نشر جهاد دانشگاهی ، که : "باب معرفت منطق ارسطویی منطق بحساب نمیاد" ، خب اونوقت :"تئوری مجموعه ها" ی منطق ریاضی چی !؟

 

4 – من . من پدر ؟ مادر ؟ یا فرزند پسر یا دختر ؟ نه ، اینا قرائت یا طرحی از منه ! فقط ! من . 


خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :824
بازدید دیروز :2409
کل بازدید : 1341771
کل یاداشته ها : 1761


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ